سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در گوشی با خدا

والله سمیع العلیم

خدایا سلام . خدا. خدا . خدا . از زمانی که یاد دارم این واژه بر زبان آدمیان جاری بوده . از زمان کودکی واژه ای خدا نام در قاموس الفاظ من قرار گرفت . اما...........
این واژه را تا چه حد درک می‏کنیم ؟ از کودکی به من گفتند که خدا وجود دارد . او ما را می‏بیند و ما او را نمی‏بینیم . به ما گفتند خدا همه جا وجود دارد . و هرگز نگفتند.......
یاد دارم همیشه با خدا حرف می‏زدم . قبل از خریدن دوچرخه به خدا گفتم . و وقتی خریدمبه خدا گفتم ببین خدا این دوچرخه‏ی من است . به مادرم گفتم من به خدا گفتم که دوچرخه خریدم . اما او با لحنی عجیب گفت : خدا که می‏داند . و من باز نفهمیدم ...............
خدایا من تا حال هرگز نفهمیدم تو کیستی. تا حال با تو سخن گفته ام با تو زندگی کرده ام ترا به عنوان به عنوان...................
هرچه در قاموس الفاظ خود جستجو می‏کنم نمی‏دانم...............
خدایا من با تو زندگی کرده‏ام اما نمی‏دانم چگونه. خدایا اون روز که در پارک ترسیدم با تو صحبت کردم و تو مرا حفظ کردی .خدایا هرکجا به مشکلی بر خوردم تو حافظ و نگهبان من بودی. اما خدایا امروز امروزفهمیدم.
خدایا. امروز تو کلاس دینی نشسته بودم. تمرینا رو انجام نداده بودم. . دیشب حوصله‏ی نوشتن آیات رو نداشتم . امروز هم حتا حوصله‏ی رو نویسیاز دفتر بچه‏ها رو نداشتم. خدایا می‏دونم که کوتاهی از من بوده.ولی تو باز...
خدایا داشتم با خودم فکر می‏کردمکه اگه این سوال منو صدا کنن ، دیگه مطمئنم که برا سوالای بعدی منو صدا نمی‏کنن . داشتم فکر می‏کردم که به شیرین بگم که اگه منو صدا کردن کتابشو به من بده. خدایا در همون لحظه منو صدا کردن و شیرین هم از جلو کتابشو گذاش رو دستم . خدایا امروز فهمیدم اینکه تو همیشه با ما آدمایی یعنی چه . خدایا..........................
خدایا این بنده‏ی حقیر تو امروز دست نیاز بر آستانت برمی‏دارد . و از تو می‏خواهد تا ببخشایی او را به دلیل اعمال کورکورانه‏اش در سالهی عمر. خدایا تو ارحم‏الراحمینی. تو تواب و رحیمی تو بخشا مرا ، این عبد ذلیل مسکین مستکین خود را .
خدایا ندارم به درگاهت سلاحی ، جز اشک چشمانم که آن نیز از لطف و کرم خود بر من ارزانی داشتی.
خدایا من یک خدا دارم و تو هزاران بنده اما می‏دانم که آنگونه که سزاوار خداوندی توست ، ستایشت نکرده ام اما تو مرا چونان تنها بنده‏ی خود گرامی می‏داری.

خدایا من در کلبه‏ی فقیرانه‏ی خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری . من چون تویی دارم و تو جون خودی را نداری.